فضيلت
بعدي، اين بود که وقتي پيامبراکرم«صلی الله علیه و آله و سلم»ميان قبايل اوس و
خزرج و همچنين ميان مهاجرين و انصار، عقد اخوّت برقرار کردند، در مورد
اميرالمؤمنين«سلام الله علیه» چيزي نگفتند. اميرالمؤمنين«سلام الله علیه» غمگين شدند
و به پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» عرض کردند: پدر و ماردم به فدايتان، چرا
ميان من و هيچ يک از مسلمين اخوّت جاري نکرديد؟ پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»
در پاسخ فرمودند:
وَ اللَّهِ يَا عَلِيُّ مَا حَبَسْتُكَ إِلَّا لِنَفْسِي أَ
مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ أَخِي وَ أَنَا أَخُوكَ وَ أنْتَ أخِي فِي الدُّنْيَا وَ
الْآخِرَةِ[1]
تو را فقط براي خودم نگه داشتم. آيا خشنود نميشوي
که برادر من باشي. من برادر تو و تو برادر من در دنيا و آخرت هستي.
و
من گمان ميکنم اين رسم پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» بود که هر ساله اين عقد اخوّت را ميان مسلمانان
ميخواندند تا اتّحاد ميان آنان را مستحکمتر کنند. اصلاً اختلاف ميان دو مسلمان
معنا ندارد و با مسلماني سازگار نيست.
پی نوشت ها:
[1]. تفسير القمي، ج 2، ص 109. همچنين
ن. ک: موسوعة الغدير، ج 4، صص 164 ـ 181.